جدول جو
جدول جو

معنی شاه کوچک - جستجوی لغت در جدول جو

شاه کوچک
(چِ)
دهی از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا. دارای 456 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آن پنبه و انگور و خشکبار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چله کوچک
تصویر چله کوچک
بیست روز پس از چلۀ اول زمستان، از دهم بهمن تا آخر بهمن
فرهنگ فارسی عمید
(شِ چَ)
در تداول عامه بول و ادرار و کمیز را گویند. مقابل شاش بزرگ رجوع به شاش بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
کوه بزرگ، بزرگترین و مرتفعترین کوهها،
- امثال:
پشتش بشاه کوه است، پشتیبانی قوی داشتن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد که در 20هزارگزی شمال خاوری دورود و 13هزارگزی شمال راه آهن اهواز واقع شده است. منطقه ای است کوهستانی و دارای 70 تن سکنه. آب آنجااز قنات و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این ده چندین مزرعه بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ چَ)
دارای شکم کوچک. خردبطن. خردشکم. مقابل شکم بزرگ. مقابل بزرگ شکم. (یادداشت مؤلف) ، کنایه از کم خور. کم خواره. آنکه کم خورد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ)
رودی است در جنوب اربل مؤلف تاریخ کرد گوید: در شمال در دامنۀ سلسلۀ زاگروس اوربیلوم (اربیل کنونی) بود در جنوب اربیل دولت شیموروم (آلتون کوپری فعلی) نزدیک زاب کوچک قرار داشت. در جنوب آن ناحیه هارش بود که فعلاً در جای کرسی آن قریه ای است بنام تورخرماتلی. در کوهستان شرق کرکوک ولایت کیماش مجدداً طغیان کرد. بقایای طایفۀ لولوبی نیز مجتمع شده در گنهر شورش کردند. (تاریخ کرد رشیدیاسمی ص 22). و رجوع به زاب صغیر و زاب بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از کوههای غرب ایران در کرمانشاهان که در سرحد ایران و عراق قرار گرفته است، (جغرافیای غرب ایران ص 95 و 27)، کوهی است در جنوب غربی ولایت اسپاهان، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، دارای 150 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و ذرت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام دو ده از دیه های واقعدر جنوب استرآباد که به شاه کوه بالا و پائین معروفند، (رابینو ترجمه فارسی ص 169 بخش انگلیسی ص 137)
دهی از دهستان برزاوند شهرستان اردستان، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
کوچۀ بزرگ که کوچه های کوچک دیگر بدان پیوندد. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح بنایان راه بزرگ کوره در زیر حمام که سایر راه ها بدان متصل شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چله کوچک
تصویر چله کوچک
بیست روز از فصل زمستان و بیست روز از فصل تابستان را شامل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
بلدة صغيرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
Smalltown
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
petit village
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
маленьке місто
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
маленький город
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
چھوٹا شہر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
ছোট শহর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
เมืองเล็ก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
mji mdogo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
小さな町
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
małe miasteczko
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
עיירה קטנה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
작은 마을
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
kota kecil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
kleine Stadt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
klein dorp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
pueblo pequeño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
cittadina
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
cidade pequena
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
小镇
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهر کوچک
تصویر شهر کوچک
छोटा शहर
دیکشنری فارسی به هندی